رسیده بودنند خسته و کوفته
با
حرف و حدیث های ممنوعه
و
اشارات ملموس از...
آن ها ، همه ی خاطراتشون را
همراه خود داشتند
و آن دو ، اگرچه یاد مادر را هم هنوز با خود داشتند ، ولی
از بو وعطر مادر خبری نبود !!
و آن یکی هم
اگر چه رنگ قهوه ای در رخ پایین و بالایش کشیده بودنند ولی
هنوز چهره رنگ پریده و قطرات اشک ها را از تنهایی ، آن سالهای پرتلاطم 1382 ،آ 1383 و 1384 در لابلایش میشد مشاهده کرد
آری بازگشت یکدست تشک و لاف "هدایای مادری" بعلاوه تخت چوبی آن سال های دور و دورتر را گویم که
در پس همه و همه ی
در بدری و...
این روزها ز تنها شدنشان و...
به بنا و آلاچیق باغ
خود را رساندند تا به نجوای هم
همنشین هم شویم .
آشیانه ی عشق...برچسب : نویسنده : 4ashianeheeshgh5 بازدید : 257