زمزمه

ساخت وبلاگ

... همه چیز نمایشگر این بود که خواب را هم خواهد ماند و من با پیام تلگرامی :

محمود دولت آبادی میگوید : وقتی یک رابطه تمام می شود

باید تمام شدنش را پذیرفت

نه این که آنقدر ادامه اش داد

که

با تحقیر یا خیانت تمام شود ...  ساعت 23:49 دقیقه برای استراحت و خوابیدن مهیا شدم

سحرگاه جمعه در کنار پیامک قبل تر « آدما میرن ، اما طرز ترک کردنشون همیشه به یاد میمونه ...   » بدون پاسخ او ، و پیام جدید فوق که تلگرام گواه میداد او هنوز بعلت ظاهراً نداشتن نت همراه ، ندیده است ، آورده ام :

-       خودت خوب میدانی و

خیلی زود تجربه نموده ایی که

آدم

کی

چگونه

وچرا

به این نکته می رسد

و برای بنده هم هر چند خیلی دیر ، همان اتفاق و دلیل رو قایل شو که

آدمم

کی

چگونه

وچرا

این روزها به همان نکته رسیده ام

-        مگه تو ، تردمان ننموده ایی؟

مگه تو ، بیش از اون همه سالیان سالی که با هم زیسته ایم به خودت و به حال و هوای خویش بدون جمع ما نزیسته ایی ؟

بچه ها ، بچه های زمانه هستند ، آنان نه به افکار و اندیشه ی تو می زیند و نه به افکار و اندیشه ی بنده ی حقیر

خوب بدان اونا علی الرغم خوبی هایی که دارند بچه ی طلاق هستند و طلاق هم بدترین و مغضوب ترین حلال خدا شمرده شده است

اونا عواطف جمع خانواده « پدر و مادر » را در اوج نیاز و احتیاج شان نداشته اند

اونا با اینکه در خلقت خود نقش نداشته اند ، ولی وسیله و نقش آفرین نانشان را جدا از هم دیده و رشد آنان بدونه عواطف مادری و حضور مادر در بدترین سنینشان صورت پذیرفته است

امروز خیلی دیر است که تو یا من آرزوهایمان را در آنان جستجو کنیم

آنان راه نیافته ی خود را ، در نیآموخنه هایمون به آنان و در پس نتایج حاصله از جدایی پدر و مادرشان نقاشی نموده و می نمایند

ما در تنهایی آنان وجود خارجی نداشته و نداریم ،

اونا از ما راضی نبوده و نیستند و همه و همه ی بدیهای خود را از سر تقصیر ما و

خوبیهای خودشان را کشفیات خودشان میدانند

قبول کن که جفتمان بی تجربه گی کرده و میکنیم ،

شاید و آن هم شاید ما جفتمان برنده ، برنده و یا بازنده ، بازنده شده باشیم  ولی آنان به نتایج واقعی زندگی مون و ثمره این جدایی بوده و هستند

حتماً داخل طلاق و جدایی آن هم آنطوری که تو رقم زدی چیزهای بوده و هست که اینهمه مذمت شده است

-       امروز بچه ها با چشم و دل و ذهن و اندیشه ی خود ما را می نگرند و به حق یا ناحق به قضاوت می نشسنند

ناگفته های آنان بیش از گفته هایشان است

پایه و اساس نگرانی ما از بچه ها در زیر لواح طلاق متذلزل شده است

با باز نمودن چشم دل باید واقعیت را بپذیریم که در شرایط حساس زندگی به دلیل ناگفته ها و نانوشته های زندگی و بهونه تراشی و ...

تو زندگی جمعی ، شما ما را سه طلاقه کردی و رفتی و چنان پشت سرت را چه با گفتار و چه با نوشتار «که در دعوا حلوا پخش نمی کنند » تخریب نمودی که بازگشت و در کنار بچه ها « حتی بدون بنده ی حقیر » را هم برایت دشوار نموده و حذف مرا که سالیان سال برای پرکردن جای تو جایگاه خودم را هم از دست داده ام ورد زبان بچه ها نموده ایی ! نگرانی مان بگمانم فقط و فقط یک نگرانی عاطفی مادرانه و پدرانه است

-        زندگی و تقدیر همین بود که تاکنون ما بر خودمان نقاشی کرده ایم

لازم نیست غصه و افسوس دیروز رو بخوریم ، این روزها و این شب هایمون را دریابیم که

ناگهان خیلی زود دیر میشود

اگر چه

تاکنون هم دیر شده است

-        گذشته نه بر میگردد و نه قابل ساختن است

بگمانم گذشته ، آرزوها و امیال مان بود که خود ساخته و پرداخته ایم

و این روزها و شب هایمان خیلی زود تلمبار میگردد بر گذشته

دیروز رو گر میتوانیم ادامه مدهیم و امروز را شکر گذار باشیم که تولد یافته ایم و هنوز اون « ناگهان » سراغمون نیامده است

پس نویس : آنچه که میتوانستم در سحرگاه جمعه 17 شهریور 96 به یک اتفاق در زیر یک سقف مشترک با دیوار جدا از هم به نقاشی به داستان راستان بیافزایم  ( 4 و 47 دقیقه بامداد )

آشیانه ی عشق...
ما را در سایت آشیانه ی عشق دنبال می کنید

برچسب : زمزمه, نویسنده : 4ashianeheeshgh5 بازدید : 201 تاريخ : جمعه 24 شهريور 1396 ساعت: 1:25